ارميتا جونارميتا جون، تا این لحظه: 12 سال و 1 روز سن داره

آرمیتای من

ارمیتا مثل ماه میمونه

زیبای روزگارم پاره ی وجودم و همه ی بود و نبودم این روزها که میگذرد بیشتر از بودنت لذت میبرم و به تو وابسته تر میشم به صورتت نگاه میکنم که همچون قرص ماه در برابر دیدگانم جلوه گری میکند و سرمستم میکند چشمانت را که قلم پروردگار چه عشوه گرانه نقاشی کرده است و لبانت را که چه شیرین و زیباست چشم در چشم می شویم و من غرق در دریای آرام نگاهت چه دلفریب است نگاهت و چه شیرین مرا اسیر خود میکند مگر میشود از دلربایی نگاهت چشم برداشت؟ با خودم زمزمه میکنم:   چه نقاش هنرمندی بند بند وجودت را کنار هم کشیده است؟ انگشتان ظریف و کشیده ی دستها پاهای کوچک و پوست لطیف. پوستی لطیف تر از حریر و  تا...
8 مرداد 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرمیتای من می باشد